صد ماه روز رشکش ، جیب قصب دریده
از تاب آتش مى بر گرد عارضش خوى
چون قطره هاى شبنم بر برگ گل چكيده
( حافظ شیرازی )
[ بهار، در آن شب ، زیبا به نظر می رسید ، خود را با لباسی سراسر سپید ، آراسته کرده بود که در آن چون ماه آسمان پرتو افشانی می کرد ، ناگهان ابر شروع به باریدن کرد . قطرات ریز باران به روی برگ های درخت فرود می آمد و صدای دل انگیزی تولید می کرد. بهار ، زیر باران کاملاً خیس شده بود ! حمید گفت : سرما می خوری ، کاملاً خیس شدی ! لباست به تنت چسبیده ، برو درآر ! صدای رعد در زمین و آسمان می پیچید . باران شدت گرفت . رگبار آن چنان از ابر به سوی زمین فرود می آمد که گویی از ساییان به روی سنگ مرمر ، آبشار فرو می ریخت ! ابر غرشی کرد . بهار از ترس از جای خود پرید و دوان دوان به سوی سایبان رفت و به روی زیر انداز ، کنار حمید دراز کشید ! حمید فرصت را مغتنم شمرد و گفت : غزلی ساختم بر وزن و قافیه ی یک قطعه از حافظ شیرازی ! بهار گفت : منتظرم بشنوم ! حمید این قطعه را خواند ] :
بخش کوتاهی از متن رمان زیر درخت گیلاس
اشک شبنم
در بستر من امشب با ناز آرمیده
آن حورى پرندین ، با جامه ی دریده
لبهایش از لطافت ، چون غنچه ی شکفته
از پاکی و طراوت ، همچون گل نچیده
اندام پرنیانش ، چون پرده ی حریری
یاقوت سینه ی او ، در نور پروریده
ابروی او کمانی ، همچون هلال ماهست
زان نقش می برد رشک ، ماهی که نو دمیده
چشمان پر سرشکش ، در چهره ی لطیفش
گویی که اشک شبنم بر برگ گل چکیده
بر قامتش نظر کن تا بنگری چه زیباست
آن سینه ی بلورین ، در جامه ی دریده
اندام مرمرینش ، چون موج آب ماند
چون تاب قامت او چشم فلک ندیده
گفتم : ز کامیابی ، بازا کنارم امشب
از نزد من رمیدی ، چون آهوی رمیده
ای عشق جام صبرم ، لبریز شد ز هجرت
بازا که بی تو دیگر جانم به لب رسیده
از عطر جانفزایت ، سرمست آنچنانم
گویی مرا شرابی در جوی خون دویده
ای عشق آسمانی ، با بوسه های گرمت
جان مرا بسوزان ، از شام تا سپیده
تهران زمستان ١٣٦٧ در کتاب [ زیر درخت گیلاس ]
شاعر و نويسنده : فضل الله نكولعل آزاد
www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com
Www.lalazad.blogfa.com
شبنم...برچسب : نویسنده : fazlollahnekoolalazad بازدید : 140