مردان خدا!
مردان روزگار خدا را شناختند
بر دیو نفس با سپه عقل تاختند
هنگام رٓزم بیم ز دشمن نداشتند
خود را به روز حادثه هرگز نباختند
تسلیم رأی و حکم قضا و قدر شدند
بر قلعهی سکوت عَلَم بر فَراختند
چون شمع بهر گرمی هر جمع سوختند
چون زٓر به بوتههای محبت گداختند
با شوق دل به درگه باقی شتافتند
بر روی آب خانهی فانی نساختند
وقت کَرَم بهای محبت نخواستند
افتاده را ز راه فتوت نواختند
خفاش از آفتاب گریزان بوَد شفق
روشندلان، حقیقت حق را شناختند
شاعر: مجید شفق
برچسب : نویسنده : fazlollahnekoolalazad بازدید : 90