ز پیراهن برون آ، بیشکوهی نیست عریانیجنون کن تا حبابی را لباس بحر پوشانیگل آیینه را روی تو بخشد رنگ حیرانیدهد زلفت به دست شانه اسباب پریشانیدر بربسته میگوید رموز خانهی ممسکسواد تنگی دل روشن است از چین پیشانیتو از خود ناشناسی حق عزت کردهای باطلدر آن محفل که خاکی تیره دارد آب حیوانیز اظهار کمالم آب میباید شدن بیدللباس جوهرم چون تیغ تا کی ننگ عریانی؟ نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در سه شنبه ۸ شهریور ۱۴۰۱ | بخوانید, ...ادامه مطلب