بر مزار مادر
با هر نگاه گرم و دردآلود مادر ؛
می لرزد از روح عظیمش تار و پودم
آن دم پشیمان می شوم از کرده ی خویش ؛
اما از این شرم و پشیمانی چه سودم ؟
* *
هرگاه تنها می نشینم در دل شب ؛
در خاطرم تصویر مادر می نشیند
در ذهن من زنده است مادر ، او نمرده است !
از هرکه در قلبم فراتر می نشیند
* *
گه گاه ، پر غم در سکوت خلوت خود ؛
از دوری او اشک غم از دیده بارد
اندوهبارش کردم و آن مظهر عشق ؛
با این همه فرزند خود را دوست دارد !
* *
یک عمر ، پروردم به ناز ، آن گوهر پاک
بعد از خدا آرام جانم ، مادرم بود
با عشق و مهر از شیره ی جانش به من داد
آرامش روح و روانم مادرم بود
* *
جاری شد اشکش ، از ستم هایم ولی او ؛
روح مرا در خواب شیرین می نوازد
صد بار نفرینم نمود ، اما که جانش؛
در آتش اندوه جانم می گدازد!
* *
اشک ندامت می چکد بر گونه ی من ....،
دردی درون سینه ی تنگم نهفته است !
اما چه سود از این پشیمانی و اندوه ؟
مادر درون این مزار آرام خفته است
* *
قلبش پر از خون بود از خشم نگاهم ؛
اندوهگین بود آن امید رفته از دست
با این همه از موج فریاد بلندم
لبخند تلخی بر لبانش نقش می بست !
* *
ای آدمی که می روی با ناز از این راه .....،
مادر به زیر خاک این گور آرمیده !
پا را به روی خاک گور آرام بگذار؛
زیرا که مادر از تن زندان رهیده !
* *
این زندگی بی تو غم آلودست ، مادر
من دوست دارم در کنار تو بمیرم !
از خاک خود برخیز ، بازا نزد فرزند ؛
تا در کنارت زندگی از سر بگیرم !
بهار ۱۳۸۲ تهران
شاعر : فضل الله نكولعل آزاد
Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com
Www.lalazad.blogfa.com
برچسب : نویسنده : fazlollahnekoolalazad بازدید : 172