درد من باعشق او درمان گرفت
کار من از مهر او سامان گرفت
ابر غم آمد به جانم خیمه زد
چشم من دریا شد و باران گرفت
یک نگاه یار از پایم فکند
تیر خود را با دلم میزان گرفت
عشق جانکاه است و از پا افتاد
هرکسی این صعب را آسان گرفت
عاشق مرگ آزمایم ، زانکه یار
با نگاهی از دلم پیمان گرفت
این شهاب تیز رو در شام تار
آتش عشق است و در کیهان گرفت
تیره شام خویش را چون روز کرد
هر که در عالم ره احسان گرفت
آنقدر گفتم : به او از عاشقی
تا همه حرف دلم پایان گرفت
مهر تو تابید بر جان شفق
بار دیگر زنده گشت و جان گرفت
شاعر : مجید شفق
Www.lalazad.blogfa.com
Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com
شبنم...برچسب : نویسنده : fazlollahnekoolalazad بازدید : 109