عشقى

ساخت وبلاگ
            عشقى

عشقی که درد عشق وطن بود درد او

او بود مرد عشق که کس نیست مرد او

چون دود شمعِ کُشته که با وی دمیست گرم

بس شعله ها که بشکفد از آه سرد او

بر طرف لاله زار شفق پر زند هنوز

پروانه ى تخیل آفاق گرد او

او فکر اتحاد غلامان به مغز پخت

از بزم خواجه سخت به جا بود طرد او

آن نرد باز عشق که جان در نبرد باخت

بردی نمی کنند حریفان نرد او

(( هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ))

عشقی نمرد و مرد حریف نبرد او

در عاشقی رسید بجائی که هرچه من

چون باد تاختم نرسیدم به گرد او

از جان گذشت عشقی و اجرت چه یافت ؟ مرگ !

این کارمزد کشور و آن کارکرد او

آن را که دل به سیم خیانت نشد سیاه

با خون سرخ رنگ شود روی زرد او

درمان خود به دادن جان دید شهریار

عشقی که درد عشق وطن بود درد او

شاعر : محمد حسين شهريار

Www.lalazad.blogfa.com

Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com

شبنم...
ما را در سایت شبنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fazlollahnekoolalazad بازدید : 114 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 14:54