دخترك خنده كنان گفت كه چیست
راز این حلقه ى زر ؟
راز این حلقه كه انگشت مرا
این چنین تنگ گرفته است به بر
راز این حلقه كه در چهره ى او ؛
اینهمه تابش و رخشندگی است
مرد حیران شد و گفت :
حلقه ى خوشبختی است ؛
حلقه ى زندگی است
همه گفتند : مبارك باشد !
دخترك گفت : دریغا كه مرا
باز در معنی آن شك باشد
سالها رفت و شبی
زنی افسرده نظر كرد بر آن حلقه ى زر
دید در نقش فروزنده ى او
روزهایی كه به امید وفای شوهر
به هدر رفته هدر
زن پریشان شد و نالید : كه وای
وای این حلقه كه در چهره ى او
باز هم تابش و رخشندگی است
حلقه ى بردگی و بندگی است
شاعر : فروغ فرخزاد
Www.lalazad.blogfa.com
Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com
شبنم...برچسب : نویسنده : fazlollahnekoolalazad بازدید : 151