دل می رود ز دستم
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی نشستگانیم ! ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینیم دیدار آشنا را
ده روز مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی بجای یاران فرصت شمار یارا !
ای صاحب کرامت شکرانه ی سلامت
روزی تفقّدی کن درویش بینوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرفست
با دوستان مروّت با دشمنان مدارا
در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او مومست سنگ خارا
آیینه ی سکندر جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
خوبان پارسیگو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را
حافظ بخود نپوشید این خرقه ی می آلود
ای شیخ پاک دامن معذور دار ما را
شاعر : حافظ شیرازی
Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com
برچسب : نویسنده : fazlollahnekoolalazad بازدید : 146