گريستم رفتی و بی تو در دل شبها گریستم شبها به یاد روی تو ، تنها گریستم هر شب چو شمع مجلس رندان پاکباز یا سوختم به خلوت غم یا گریستم دور از تو ای شکوفه ی گل ! در خزان عمر چون ابر نوبهار به هر جا گریستم لب تا نهاد ساغر می بر لب تو دوش من سوختم ز رشک و چو مینا گریستم شهری به ناله اند و من از خویشتن به رنج از بس که در فراق تو شبها گریستم تا آنکه دامن تو شبی آورم به دست گاهی به دیر و ,گريستم ...ادامه مطلب